تا دهه 1960 که هنوز ژانرهای موسیقی این چنین در هم تنیده نبودند کسی به خود این دردسر را هم نمیداد که بخواهد واژهی فیوژن را تعریف کند.
بلوزمنها بلوزشان را مینواختند. جزمنها سولوهای طولانیشان را بداههپردازی میکردند و گروههای راک هم هر سال به فکر تهیه آلبومهایی بودند که ترانههای پرفروش بیشتری داشته باشد. ولی انتهای دههی 60 نقطهای بود که جز و راک نمیتوانستند به سادگی از کنار هم عبور کنند. بیتلز با آلبومهایش تعریف موسیقی راک به عنوان « هنر» را تغییر داده بود. گروههای بعد از بیتلز میخواستند تا جایی که میتوانند «هنری» باشند. فروش به تنهایی برایشان کافی نبود. از آن طرف، موسیقی جز هم به نقطهای بیبرگشت رسیده بود. در یک طرف، هنرمندان جز آزاد (Free Jazz) و جز آوانگارد بودند که هنوز کارشان را میکردند و کاری به این که چقدر پول در میآورند نداشتند. از طرفی جزمنهای سنتیتری مثل مایلز دیویس بودند که احساس میکردند کارشان تکراری شده است.
در واقع ایدهی اولیه موسیقی فیوژن، به تعریف مشهورش یعنی تلفیق جز و راک، یک ایدهی تجاری بود که یکی از روسای کمپانی کلمبیا به مایلز دیویس پیشنهاد کرد: یعنی وارد کردن اِلِمانهایی از موسیقی فانک و راک داخل موسیقی جز. ریتمهای پیچیدهی موسیقی فانکی «جیمز براون» و اسلای اند فمیلی استون (Sly and Family Stone) و سولوهای طولانی و خلاقانهی «جیمی هندریکس» در آلبوم الکتریک لیدی لند (Electric Ladyland) دیویس را متقاعد کرد که راک و جز میتوانند نقاط اشتراک دیگری به جز پسزمینه بلوزیشان پیدا کنند.
نتیجه تلاش مایلز برای تلفیق این دو موسیقی دو آلبوم In a Silent Way و Bitches Brew در سال های 69 و 70 بود. این دو آلبوم کارنامه هنری مایلز را احیا کرده، موزیسینهای فوق با استعدادی مثل جان مک لافلین (گیتار)، چیک کوریا (کیبورد) و تونی ویلیامز (درامز) را به صحنه معرفی و نقطهی آغاز موسیقی فیوژن شدند. پس از این دو آلبوم، دهه ی 70 پر شد از آلبومهای دیگری از خود مایلز و بقیهی نوازندههای بسیار تکنیکی که عناصری از راک و فانک را با جز در هم میآمیخت. نتیجهی تاریخی ایجاد این جریان ازبینرفتن محبوبیت جز به صورت کلاسیکتر آن و البته انتشار کلی آلبومهای حوصله سربر و طولانی هم بود. ولی مایلز حق داشت. او به هر حال سرنوشت موسیقی را یک بار دیگر تغییر داده بود.
- ۰ ۰
- ۰ نظر